کاکتوس

مهاجرت و رفتن

جمعه, ۱۲ آذر ۱۴۰۰، ۱۱:۴۹ ق.ظ

این روزها بحث مهاجرت از گذشته هم داغ‌تر است و نه فقط دغدغه دانشجو‌ها و بزرگترها که دغدغه دانش‌آموزان هم شده. همین سه‌شنبه گذشته سر کلاس دخترهای چهارده‌ ساله‌ام، ده نفر از پانزده نفرشان برای رفتن برنامه داشتند. میانگین سنی فکر کردن و برنامه‌ریزی کردن برای رفتن پایین آمده و مدیران مدارس این روزها دست به دامن مربی‌های درس‌هایی چون درس من که کاری کنید. هفته پیش درباره همین موضوع جلسه‌ای داشتیم با مدرسه که می‌خواهم حرف‌هایم را اینجا هم بگویم. در ادامه چیزهایی که می‌خوانید بخشی از حرف‌هایم در جلسه است.

 

گویی رسم ما ایرانیان است که وقتی چیزی به مو می‌رسد شروع کنیم جزع و فزع کردن و به فکر چاره بودن. مسئله مهاجرت چیزی نیست که الان منِ معلم بتوانم برایش کاری کنم. سال‌ها قبل در سطح دیگری باید به این موضوع فکر می‌شد. الان هم در سطح آموزش ان هم در جایی که من هستم، نمی‌شود این موضوع را خیلی لخت و بدون مقدمه و برنامه‌ریزی گذاشت وسط و درباره آن با بچه‌ها صحبت کرد. من در بهترین حالت یکی، دو سال دیگر بتوانم با بچه‌هایی که الان کلاس ششم هستند و به فکر رفتن راجع به این موضوع صحبت کنم. نوجوان من هنوز در لایه‌های درونی شناخت که معطوف به خودش و هویت فردی‌اش است دچار مشکل است. هنوز نمی‌تواند ویژگی‌ها و احساسات فردی خودش را بشناسد. من چطور به لایه‌ای بالاتر که مربوط به هویت ملی است پرش کنم؟ صحبت از هویت اجتماعی آن هم مثلا هویت ملی نیازمند مقدماتی است.

در کلاس ششم من هنوز بچه‌ها در اجتماع کوچکشان که مدرسه باشد، دچار مشکلاتی هستند و تا نسبت به این فضا برایشان معناداری گروهی و اجتماعی شکل نگیرد من نمی‌توانم از کشور صحبت کنم. نوجوان کلاس ششمی من هنوز نمی‌داند "هدف مشترک" چیست. نمی‌داند هدف مشترک خودش و دوستانش در مدرسه چه چیز می‌تواند باشد، چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد و.. چیزی که در فضای زندگی‌اش(مدرسه) مهم است برایش هنوز مبهم است. من نمی‌توانم بدون پرداختن به این مسائل از ماندن و ساختن و هدف مشترک ملی صحبت کنم. بماند که هیچ‌وقت خودم را در جایگاهی نمی‌دانم که به کسی بگویم بمان یا حتی برو. با اینکه ته دلم با رفتن هر یک از دوستان و دانش‌آموزانم آتشی به پا می‌شود و تا مدت‌ها حالم خوب نیست.

مسئله بعدی این است که ماندن افراد هزینه‌بردار است. رفتن افراد هم هزینه‌بردار. باید تکلیف لایه‌ بالادستی با این مسئله روشن شود. نوجوان امروز با نوجوان بیست سال پیش متفاوت است. او به سبب وجود رسانه زنان و دخترانی را می‌بیند که به خواسته‌هایشان می‌رسند. مثلا می‌توانند بالرین شوند، خواننده شوند، بدون محدودیت در مسابقات شنا شرکت کنند و نتیجه بهتری کسب کنند و... . دختر امروزی که دوست دارد خواننده شود، دوست ندارد درگیر حجاب و پوشش باشد چرا باید اینجا بماند؟ می‌گوییم این کارها را قرتی‌بازی می‌دانید و قبول ندارید، خب باشد برویم سراغ چیز دیگری. رشته‌‌های دانشگاهی آنقدر جدید شده‌اند و دنیا از وجودشان زیبا که نوجوان من دوست دارد با آن‌ها آینده‌اش را بسازد. وضعیت رشته‌های دانشگاهی کارشناسی ما چگونه است؟ چقدر با دنیا همگام است؟ نوجوان ما آرزوهایش را ترجیح می‌دهد در جای دیگری دنبال کند. گاهی دلیل رفتن به اندازه نبود حجاب اجباری ساده است و گاهی به اندازه تغییر سیستم آموزش عالی پیجیده‌تر اما در هر حال برای نوجوان ما مسئله است و مهم. ماندن نسل جدید هزینه دارد. باید برای این مسائل چاره اندیشید و تا زمانی که چاره‌ای نباشد اصرار به ماندن برلی نسلی که چیزهایی برایش معنادار نشده به نظر من حتی غیراخلاقی است زیرا در این شرایط مانع بروز توانایی‌ها و استعدادهای یک فرد می‌شویم.

مسئله بعدی فشار و جو جامعه و خانواده است. این روزها کودکان ما نیز نسبت به مفاهیمی که اصلا نباید در دنیایشان ورودی باشد درک پیدا کرده‌اند. تورم، افزایش قیمت‌ها و... درگیر شدن با این مفاهیم یعنی بالا رفتن سطح استرس کودک و نوجوان، یعنی مبهم شدن آینده برایش. این واقعیت را باید پذیرفت که نوجوان نمی‌خواهد در جامعه‌ای با این سطح از استرس باشد. همچنین فشار اطرافیان و جامعه را برای رفتن نمی‎توان نادیده گرفت. به قول فیلم پل چوبی الان وضعیت به‌گونه‌ای است که رفتن دلیل نمی‌خواهد، ماندن است که دلیل می‌خواهد. چه دلیلی برای گفتن به نسل جدید برای ماندن داریم با وضعیت حاکم؟

من کم از تاریخ و ملت‌ها برایشان نگفتم اما زور تاریخ برای این وضعیت کم است. من کم سعی نکردم خودباوری را در بچه‌ها تقویت کنم اما باز هم زور من کم است. این است که می‌گویم از سال‌ها قبل باید به فکر می‌بودیم. زورمند کردن بچه‌ها برای ایجاد تغییر و ماندن کار الان نیست. برای نتیجه دیدن زمان نیاز است و همراهی بسیاری از چیزها در لایه‌های دیگر را می‌خواهد و باید پذیرفت چند مرحله را باختیم...

  • ۰۰/۰۹/۱۲
  • فاطمه نظریان

نظرات  (۱)

  • شاگرد بنّا
  • در این زمینه مدارس کاری نکنن اتفاقا بهتره! 

    هرچی می کشیم از این آموزش و پرورشه... و الا خودمون خانواده ها می تونستیم از پس این موارد بربیایم... مدرسه ولی کل کاشته های ما رو با خون جگر... به راحتی آب خوردن به باد می ده! 

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی